محل تبلیغات شما

بیا با هم شروع کنیم



در حال تولید یک اثر ارزشمندم ولی متاسفانه بعضی روزها دچار فکرهای بیهوده میشم و دچار نا امیدی و اینکه فکر می کنم که وقت ندارم و از اینجور فکرا که اصلا به تمام معنا هیچ سودی که ندارند و تماما ضررن. همیشه اینو به خودم یادآور میشم ولی بعضی وقتا اینجوری میشم. یادم میاره که چقدر خدا به من نعمت داده چقدر اوضاع خوبه. همه شرایط مهیاست که بتونم کار بزرگی ارائه بدم. اما با فکر به اینکه ی مقداری از وقتم رو باید در اداره بگذرونم و وقت کمه دارم خودم رو از بازی بیرون
از آخر شروع می کنم. تجربه عمیق زندگی از محمدرضا شعبانعلی رو شنیدم. حرفش این بود وفور نعمت باعث میشه لذت نبریم و تمرکزمون از بین بره. مثلا خودش توضیح می داد برای زبان انگلیسی فقط یک کتاب داشت که مربوط به برنامه نویسی اسمبلی بود. شروع کرد به خوندنش و انگلیسیش روان شد. حالا من بیست تا کتاب عوض کردم و هی وسواس دارم که این رو بخونم یا اون رو. البته اگه این دفعه پایدار بمونه دارم از deepEnglish استفاده می کنم.
روزها دوباره دارن سرعت میگیرن. وقتی آدم ی مقدار سرعتش رو کم کنه سرعت روزا رو حس میکنه. این حس ناخوشایندی هست که نتونم خودم رو به سرعت روزا برسونم. این سه هفته برای هر روز برنامه ریزی کردم و هر زمینه ای رو مشخص کردم چقدر باید پیشروی داشته باشم که متاسفانه دوباره دچار نوسان شدم و نشد اونجوری که باید کار کنم. باید کار رو جدی بگیرم و اینجوری خودم رو دست هیجان ندم. باور کن الان دیگه دور آخر هست باید با تمام قوا و تجربه و هر چیزی که داری پیش بری.
این چند روز به اون صورت به همه ابعاد برنامه توجه نداشتم و بیشتر تمرکزم روی سایت بود ولی اینجور نمیشه به اهداف فروردین رسید باید امروز سعی کنم چندبعدی کار کنم. این روزا به ورزش به شدت نیاز دارم هر چند به صورت پنج دقیقه ای در وقت های مختلف. چون این ورزش نکردن داره اثر خودش رو ظاهر میکنه و من باید خنثی کنم این اثر منفی رو و به سمت هدایت کنم که اون چیزی که می خوام رو نتیجه بگیرم. انگلیسی هم که با اینکه امسال خوب شروع کردم ولی دوباره بی توجه شدم در این دو روز.
همیشه شروع کردن رو دوست دارم. با شروع کردن دوباره برمی گردم به دوران کودکی. همیشه دنبال ی کار جدید ی مهارت جدیدم که حس تازگی در شروع رو بهم بده. امروز داشتم فکر می کردم به مسیری که تا اینجا اومدم. نکته ای به ذهنم رسید. بعضی وقتا آدم در یک زمینه ای به مراتب بالایی می رسه و عملا اعتماد به نفسش بالا میره. این اعتماد به نفس بالا خیلی فایده داره. من این حال و هوا رو خیلی خوب تجربه کردم. ولی نکته منفی که ازش غافل موندم این بود که آدم ممکنه توهم برش داره و یادش
روز چهار فروردین 99 هم تموم شد و حجم زیادی از کارهایی که می خواستم انجام بدم مونده. در مورد سایت فقط به ریسپانسیو کردن قسمت فوتر و هدر و نوار سرچ بسنده کردم و پیشروی زیادی نداشتم. در مورد زبان انگلیسی هم 1.5 ساعت از ویس استاد رو گوش دادم که واقعا جذاب بود ولی درس سوم نیم ساعت دیگه مونده. اما بقیه روز رو چکار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فکر نمی کنم آنچنان تاثیری داشته باشه ولی تا ساعت 4 بعد از ظهر خواب بودم! البته شب قبلش نخوابیدم.
دیروز متاسفانه نشد که کل برنامه کاری رو به انجام برسونم و میشه گفت ی مقدار روی کدنویسی سایت کار کردم. مواردی همچون گذاشتن کد کپچا، چک باکس مرا به خاطر بسپار، گذاشتن قسمتی برای شرح قوانین سایت در صفحه ثبت نام و چک باکس پذیرش قوانین. امروز باید سرعتم رو بالاتر ببرم و در حین کار از خودم سوال کنم و جواب بدهم شاید این عمل باعث سرعت بشه. همین الان در حین نوشتن این متن ی سرچی هم در مورد نحوه بالابردن سرعت عمل داشتم که حرف های تازه ای نبودند و یک مسئله ای که گفتن
این دو روز که گذشت متاسفانه به انگلیسی توجهی نکردم و از امروز به بعد باید به هدفی که این ماه تعیین کردم خودم رو برسونم(اتمام اینترچینج 1). پس میشه اینطور نوشت اهداف روز رو: 1. تصویر سازی از رویا 2. برنامه ریزی مدرسه ای! 3. اتمام قسمت فرم های لاگین و ریجستر سایت(صفحه قوانین و مقررات در کنار ریجستر، چک باکس های ریممبر می و پذیرش قوانین و لینکی جهت فراموشی رمز عبور و ایجاد صفحه مرتبط، قرار دادن کد کپچا) 4.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ابزارالات پروکسون بی ملاقاتی